۱۳۹۲ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

مصاحبۀ سارازواره ای با بهار عصاره ،موسیقی دان ،نوازندۀ گیتار کلاسیک ومدرس گیتارکلاسیک کودکان و نوجوانان



به نظرم فراگیری گیتارکلاسیک انتها ندارد




دوازده – سیزده سالی می شد که او را ندیده بودم .

از همان روزهایی که نوجوان شاداب و پرنشاطی با موهایی از ته تراشیده، بود.
وقتی بعد سال ها روی فیس بوک پیدایش کردم، باورم نمی شد، خانم باوقار و متینی که گیتار بدست در تصویر نشسته همان بهار سال های دور است .از تصویرهای صفحه اش ناگفته پیدا بود که حسابی سرگرم موسیقی وشاگردانش است.شاگردان کوچکی که با شوق گیتار می نواختند.

از دور و نزدیک شنیده بودم که نوازندۀ زبردستی شده و در آموزشگاههای خوب موسیقی تهران سرگرم تدریس، برای همین با شروع مصاحبه هایم در صدای لندن بی وقفه برایش پیغام دادم و متوجه شدم که سخت در حال تمرین و آماده شدن برای جشنوارۀ موسیقی فجر است. تا اینکه بالاخره فرصتی پیدا شد و به گفتگو نشستیم.

آنچه می خوانید گفتگوی من است با بهارعصاره، موسیقی دان، نوازندۀ گیتارکلاسیک و مدرس گیتارکلاسیک کودکان و نوجوانان.





پنج ساله است که به همراه خواهرش راهی کلاس های اُرف می شود.پس ازآن به دلیل جثۀ ریزش و نبود امکان تهیۀ گیتاری با ابعاد مناسب برای یک کودک به تشویق خانواده مدتی را همراه با خواهرش سارا تعلیم ویلن می بیند و خیلی زود در می یابد که ویلن ساز مورد علاقه اش نبوده. چند سالی مجبور به ترک کلاسهای موسیقی می شود تا اینکه در سن ده سالگی خانواده برایش گیتاری تهیه می کنند و زندگی پر از شوق کودکانه اش رنگی دگر می گیرد.
بهار می گوید:آن روزها نوار کاستی داشتم ازنارسیسویپز نوازنده مشهور اسپانیایی که در آن خاطرات الحمرا و آستوریاس را زده بود ، یادم هست که هر روز به شوق یادگیری نواختن این قطعات از خواب بیدار می شدم و ساعت ها وقت صرف تمرین می کردم تا بتوانم با همان مدل کودکانه نت هایش را روی گیتار پیدا کنم و بنوازم.

با شنیدن این جملات برایم جای تردیدی نمی ماند که تدریس گیتار به کودکان برایش حکم عشق به موسیقی را دارد.
کنجکاوم بدانم برای جشنوارۀ فجر چه برنامه ای دارد. می خواهم بدانم از نوازنده ای که هفده سال بی وقفه نواخته است می توان انتظار داشت که در جشنواره موسیقی فجر که از مهمترین رخدادهای موسیقی ایران است، با چه قطعاتی روی استیج برود.

بهار اشاره می کند به تابستان نود و دو.زمانی که با دو دوست نوازندۀ دیگرش تصمیم می گیرند یک تریو گیتار کلاسیک به نام " رُزِت" (تزیینات روی صفحۀ گیتار اطراف حفرۀ صدا، رُزت نام دارد ) را تشکیل دهند.


پس از تشکیل گروه نوبت به انتخاب قطعات می رسد. "باید قطعاتی انتخاب می کردیم که هم تکنیک نوازندگی مان را نشان دهند و هم قابلیت های گیتار را" بهار اضافه می کند، تصمیم گرفتیم به جای قطعات تنظیمی که چندان معتبر هم نیستند، قطعاتی را پیدا کنیم که هم کمتر شنیده شده اند و هم در اصل برای تریو گیتار کلاسیک نوشته شده باشند.
جستجوی بهار و اعضای تریو "رُزت" سبب آشنایی آنها با قطعات رُلَند چادویک (گیتاریست و آهنگساز معاصر –بریتانیایی تبار و متولد استرالیا) می گردد و به دنبال آن تلاشهای بهار برای ایجاد ارتباطی موسیقایی با رلند چادویک به ثمر می نشیند.چادویک نت های قطعات را در اختیار تریو رُزت قرار می دهد و تمرین های گروه آغاز می شود. بهار که ذوق داشت تا اتفاق مهمی را برایم تعریف کند، برایم گفت که چند روز پیش متوجه شده که رُلندچادویک پوستر تبلیغی جشنوارۀ موسیقی فجر را با خوشحالی از اینکه قطعاتش توسط گروه رُزِت در تهران بر روی استیج این جشنواره نواخته خواهند شد، بر روی صفحۀ فیس بوک اش اشتراک گذاری کرده است.

من آنقدر خوشحال شدم که در حال مصاحبه با بهار به صفحۀ وی سری زدم و برایش درخواست دوستی فرستادم.هرچند این عادت همیشگی ام بوده است، چرا که دوست دارم با  موسیقی دانهایی از سراسر جهان در ارتباط باشم. و بلافاصله نوشتم ساراهستم، دوست بهار وبی اندازه ممنونم که از دوست من حمایت می کنید و پوستر کنسرتش را روی فیس بوکتان گذاشته اید.رولند چادویک برایم نوشت که باعث افتخارش است و خیلی از این بابت احساس خوبی دارد.

تریو"رُزِت" همچنین با انتخاب قطعه ای از آنتونیو دیابلی (موسیقیدان اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده میلادی) و پنج قطعۀ دیگر، در مجموع با نُه قطعه پنجشنبه سیزدهم فوریه به روی استیج خواهند رفت.

از بهار در رابطه با نحوۀ انتخاب شدن تریوشان برای جشنوارۀ موسیقی فجر و نحوۀ داوری و غیره پرسیدم

امسال از بین 79 گروه شرکت شرکت کننده برای بخش رقابتی موسیقی کلاسیک غربی 6 گروه انتخاب شدند
که در میان آنها سه گروه نوازندگان گیتار هستند. دو تریو و یک کوارتت اما من دقیقا نمی دانم داوری به چه نحوی است و چطور قرار است که مثلا ما که یک تریو گیتار کلاسیک هستیم با یک ارکستر مجلسی رقابت کنیم.معیارهای سنجش داوران را نمی دانم، هرچند آرزویم بود که در جشنواره موسیقی حداقل یک هفته به موسیقی کلاسیک غربی اختصاص می یافت و یک روز کامل فقط برای گیتارنوازان کلاسیک بود.
و از طرفی وقتی کسانی که فقط شش ماه دورۀ آواز دیده اندو پوسترهای آلبوم جدیدشان را سوپری ها وبقالی ها نصب می کنند و موسیقی پاپ اجرا می کنند، که خودت هم می دانی سواد موسیقی شان درحدیست که حتی از روی نت نمی توانند بخوانند، هم اسپانسر های خوب دارند و هم بهترین سالن ها به آنها تعلق می گیرد و هم درآمد حاصل از فروش بلیط ها به خودشان می رسد، شاید من و افرادی مثل من باید به همین که بتوانیم برای دوستان و فامیل مان در جشنواره زمان کوتاهی موسیقی مورد علاقه مان را اجرا کنیم راضی باشیم و بگوییم که حداقل از نبودنش بهتر است.


بهار برایم از شاگردهایت بگو و فعالیت تدریس گیتار کلاسیک به کودکان و نوجوانان.
چه کرده ای تا به امروز و چه برنامه هایی برای آینده داری؟ و آیا محصول فرهنگی چون کتاب یا سی دی آموزشی تالیف یا منتشر کرده ای؟اجرای کنسرت های بچه ها چطور، برنامۀ خاصی داری یا داشته اید؟

 فعالیت تدریس آموزشگاهی من از سال 83 آغاز شد، یعنی همزمان با ورودم به دانشگاه.

 از سال 88 هم که در موسسۀ موسیقی پارس گیتارکلاسیک درس می دادم، با پیشرفته تر شدن شاگرانم بعد از سه سال ارکستر گیتاری شامل 24 نوازنده تشکیل دادم و قطعاتی رابرای آنها تنظیم کردم که بعضا همراه با آواز بود. برای مثال ترانۀ " من رویایی دارم" از گروه سوئدی آبا، که به زبان انگلیسی هست وبچه ها این ترانه رو خیلی دوست داشتند و به قدری زیبا و با احساس خواندند که من روی استیج روبروشون ایستاده بودم و قلبم هر لحظه داشت می رفت به سمتشون

لینک اجرای ترانۀ من رویایی دارم 



و یا ترانۀ "منتظرت بودم" که خوب به زبان فارسی هست و در کل ده قطعه شد که ششم مهرماه همین امسال (سال نودو دو) در آموزشگاه موسیقی پارس با بچه ها به روی صحنه بردم و به نظرم اجرای بی نظیری داشتن. و یا اجراهای کوچکی که هر از گاهی برای بچه ها در آموزشگاه می گذاشتم.
در رابطه با کتاب و سی دی، راستش یک مجموعه چهارجلدی متد آموزش گیتار کلاسیک به خردسال هست که برای چاپش هنوز اسپانسر پیدا نکردم، شاید اگر انتشاراتی پیدا بشه که حاضر به سرمایه گذاری بشه، می تونم بگم این مجموعه می تونه مجموعۀمناسبی برای آموزش گیتار کلاسیک به خردسالان باشه.خصوصا که توی این سالها بارها و بارها ویرایش شده و یه جورایی میشه گفت ازش نتیجۀ خوبی گرفتم و جوابشو پس داده.
در رابطه با سی دی این کتاب ها هم باتوجه به تجربۀ من خانواده ها بیشتر مشتاق به داشتن سی دی کتاب ها 
هستند.

بهار گاه از نقاشی هایش برای ایجاد ارتباط با شاگردانش استفاده می کند

 برایم کمی از تحصیلاتت و راه هایی که پیمودی تا به امروز برسی، بگو.

خوب من همیشه می دونستم که عاشق موسیقی و خصوصا گیتار هستم ازهمون زمانی که با صبا هم مدرسه بودیم و خوب فرزانگان هم محیطی بود که با اینکه تاکیدش بر ریاضیات بود اما به بچه ها فرصت رشد توانایی های هنریشون رو می داد، با این حال بارها بر سر اینکه خانواده ام اجازه بدهند که من تحصیلم رو در هنرستان موسیقی ادامه بدم بحث هایی باهاشون داشتم. چون پدر و مادرم با اینکه از فعالیت موسیقایی من بسیار حمایت می کردن با این حال اصرار داشتن که تو هوش خوبی داری و در ریاضیات هم می تونی خیلی موفق باشی و حرفۀ مناسبی در آینده داشته باشی. خاطرم هست که موازی با اینکه مدرسه می رفتم، آموزشگاه موسیقی بود به نام مدرسۀ هنر و ادبیات صداو سیما که من اونجا درس گیتار می گرفتم و مدیر نازنین و خلاقی داشت که تابستون ها به من شاگردمی داد برای تدریس.گاهی تا حدود 50 تا هنرجو داشتم در تابستان و بعدخوب سال تحصیلی که آغاز می شد فعالیت تدریسم کم می شد و محدود می شد به شاگردهای خصوصیم..

من رشتۀ ریاضی تحصیل می کردم تو دبیرستان و سال 83 با رتبۀ 223 وارد رشتۀ مهندسی برق دانکشدۀ فنی دانشگاه تهران شدم که تمام ذوق و شوق رتبۀ عالی و رشتۀ مهندسی و غیره کلا به اندازۀ ترم اول دوام آورد ومن با افت شدید تحصیلی مواجه شدم.چون توی دانشکدۀ فنی هم به زودی جذب فعالیتهای هنری مثل تئاتر و اجرای کنسرت شدم و علاقه ای به خوندن مباحث مهندسی نداشتم .بعد از اون من بی صبرانه آرزوی پایان تحصیلم رو داشتم تا اینکه بعد از اتمام دورۀ مهندسی با رتبۀ پنج کشوری وارد کارشناسی ارشد نوازندگی گیتار کلاسیک دانشگاه هنر شدم و حتی خاطرم هست که اون زمان دانشگاه تهران هنوز این رشته روبرای ارشد نداشت.

با این حال من تمام دورانی رو که لیسانسم رو در رشتۀ برق می خوندم به صورت خصوصی استاد گیتار داشتم که به نظرم از بهترین اساتید گیتارکلاسیک ایران هستند. 
هنوز هم شاگردشون هستم چون به نظرم فراگیری گیتارکلاسیک انتها نداره. یکی از اساتیدم آقای پدرام فلسفی که ایشون چندماه ایران و چند ماه سال رو در آمریکا ساکن هستن و دیگری آقای دکترمهرداد پاکباز هستن که ایشون تو دانشگاه استادم بودن.
گاهی مستر کلاسهایی گذروندم اینجا، برای مثال با نیکیتا کوشکین که ایشون آهنگساز و گیتاریست اهل روسیه هستن دوره ای رو گذروندم در ایران با این حال زمانی بود که برای شرکت در فستیوال بین المللی قصد سفر به کشور آلمان رو داشتم که متاسفانه بهم ویزا داده نشد که البته فکر می کنم این مسئله در حال حاضرمشکل خیلی از بچه ها ست..

بهار آیا برای خودت کار آهنگسازی انجام دادی؟ یعنی اگه از بحث کار کودک فاصله بگیریم، آیا آلبومی داری یا تصمیم داشته باشی آلبومی داشته باشی با نوازندگی خودت بر روی قطعات خودت؟

گاهی شده که قطعاتی رو تنظیم کنم، یا تک و توک قطعاتی دارم اما در حال حاضر و خصوصا بعد از تشکیل تریو روزت دوستان و اساتیدی بودن و هستن که قول نوشتن قطعاتی رو برای تریو ما داده باشن و ما بی صبرانه منتظر هستیم و بدون شک در صورتیکه امکانش رو داشته باشم دوست دارم خیلی از کارها رو بنوازم و ضبط کنم.و البته کارهای تکنوازیم رو هم کمی باید جمع و جور کنم تا آلبومم رو آماده کنم.

خوب تو به عنوان نوازندۀ گیتار کلاسیک شناخته شده هستی ولی آیا علاقه ای داری با گروه های پاپ به عنوان نوازنده همراهی کنی؟
راستش من روی این مسئله خیلی تعصب دارم و واقعاتخصص و سلیقۀ خودم رو به هیچ عنوان حتی اگه درآمد خوبی بشه از اون راه داشت زیر پا نمی کذارم، با این حال موسیقی پاپ هم رنج خیلی گسترده ای رو شامل می شه و من نمی گم که فقط موسیقی کلاسیک گوش می دم.اما برای اجرا واقعا برام مهم هست که نسبت به سازم و موسیقی مورد علاقه ام وفادار بمونم..
با این حال خوب روی موسیقی محلی ایران کار کردم قطعاتی رو تنظیم کردم بعضی وقتها به بچه ها از همین تنظیم ها درس می دم .چون به هرحال بیشتر مردم ترجیح اولشون این هست موسیقی آشنا بشنون و کم هستن افرادی که دوست داشته باشن موسیقی جدیدی رو که شاید براشون هم خیلی قابل درک نیست بشنون، شاید چون نمی تونن راحت باهاش ارتباط برقرار کنن.

(مصاحبۀ سارا زواره ای با بهار عصاره،موسیقی دان و نوازنده گیتار کلاسیک)
لینک صفحۀ فیس بوک بهار عصاره
لینک کانال یوتیوب بهار عصاره


۱ نظر: