۱۳۹۴ تیر ۹, سه‌شنبه

مصاحبهء سارا زواره ای با امین عجمی، موسیقیدان و پژوهشگر موسیقی بومی ایران،ساکن بریتانیا








متولد شهر تهران هستم .فضای موسیقایی که تحت تاثیر آن رشد یافته ام بسیار متنوع بوده است .هرچند دقیق 
به خاطر نمی آورم اما روایاتی هست که مادر بزرگ پدری ام که اهلیت سمنانی و مازندرانی داشتند خیلی به قمر، خوانندهء ایرانی علاقمند بوده و برایم آوازهایی از وی می خوانده است . پدر خیلی تحت تاثیر موسیقی پاپ دوران جوانی شان بودند و کورش یغمایی خوانندهء محبوبشان بود.مادرم بیشتر گرایش به موسیقی راک داشتند و خودشان هم تعلیم گیتار کلاسیک دیده بودند . اولین ترانه ای که در زندگی ام خوانده ام ترانهء پرندهء مهاجر کورش یغماییست که مادرم با گیتار می نواخت  و من می خواندم و گفته می شود که آن زمان سه یا چهار ساله بوده ام.


با این حال اولین مرتبه ای که واقعا جذب موسیقی شدم وقتی بود که در سال 1992 نوار ویدیویی بزرگداشت فردی مرکوری خوانندهء گروه کوئین را دیدم. که در آن با خیلی از گروه هاآشنا شدم و بسیار تحت تاثیرموسیقی گروه متالیکا قرار گرفتم. آن زمان 9 سال داشتم و بیشتر سال را در لندن زندگی می کردیم و تابستان ها ایران بودیم. با این حال تا حدود سن 13-14 سالگی سازی ننواخته بودم. 
تا پیش از علاقمند شدن به موسیقی گروه متالیکا ،موسیقی های مختلفی گوش می دادم اما آن زمان  در مدارس انگلستان موسیقی جایگاهش تا حدی بود که هویت هر فرد بسته به نوع موسیقی که گوش می داد شکل می گرفت و برای مثال اگر  موسیقی متال گوش می دادی با بچه هایی می گشتی که آنها هم به همان موسیقی گرایش داشتند و همه یک سبک لباس می پوشیدند.هرچند که امروز هم  حیثیتی بودن موسیقی و غیرت داشتن بر نوع خاصی از موسیقی همچنان پا برجاست ولی برای مثال آنچه در نسل خواهر کوچکترم که اکنون 18 ساله است می بینم، بچه ها با افرادی با سلیقه های موسیقاییه متفاوتی رفاقت دارند.

بعد ازموسیقی متال کم کم به سبک رپ – متال گرایش پیدا کردم و به این نوع از موسیقی خیلی علاقمند شدم.
حدودا 15ساله بودم که نواختن گیتار آکوستیک را آغاز کردم و از آنجا که هر از گاهی و به مناسبت های مختلف در مدرسه استیجی در اختیارمان قرار می گرفت، گاهی آهنگ های خودم و گاه کارهای معروف مورد علاقه ام را برای سایرین اجرا می کردم.


یعنی از همان سنین کار آهنگ سازی را آغاز کردی؟ 
یکی دوتا قطعهء بی کلام کار کرده بودم.
و بیشتر در چه سبکی کار می کردی؟
بیشتر راک شبه هِوی بود. اما چون خیلی وقت ها نمی توانستیم گیتار برقی روی استیج ببریم همان آکوستیک کار می کردیم.
از چه زمان نوازندگی گیتار الکتریک را آغاز کردی؟

نوازندگی گیتارالکتریک را یک سال پس از شروع گیتار آکوستیک و زمانی که 16 سال داشتم آغاز کردم.آن دوران تابستان ها را در ایران می گذراندیم و فرصت خوبی بود تا در کنارحمزه یگانه  ، پسرخاله ام فعالیت موسیقایی داشته باشم. باهم خیلی کار انجام می دادیم و از آنجا که بسیار علاقمند به دانستن تئوری موسیقی بودم در این رابطه از او خیلی راهنمایی می گرفتم.
هرچند در انگلستان در مدرسه که درس می خواندم درس موسیقی هم داشتیم اما خیلی ابتدایی و عمومی بود و بیشتر از آن حد را باید خودت بیرون از آن فضا تعلیم می گرفتی.

آیا آن زمان که در مدرسه درس موسیقی داشتی، درامز هم می نواختی؟

برای یادگیری ریتم باید ساز کوبه ای هم یاد می گرفتیم .چیزی که به نظرم خیلی تاثیر گذار بود، تحصیل در مدرسهء مسیحی کلیسای بریتانیا  بود.آنجاطبق عقیدهء مدیریت مدرسه ما باید هر صبح و عصر جمع می شدیم و آوازهای مذهبی کلیسایی می خواندیم.از آنجا با ملودی و دنبال کردن خط ملودی آشنا شدم و از طرفی به هر کدام از ما یک فلوت رکوردر می دادند که با آن هم می نواختیم و الان که دارم برای شما توضیح می دم و گذشته را باز می کنم به نظرم اینها همه در مسیر زندگی موسیقاییه من موثر بوده اند.

 در آن زمان به طور خاص چه موسیقی گوش میدادی و چرا؟

خوب متال به نسبت پانک یا پاپ و غیره  شکل پیچیده تری داشت و خصوصا موسیقی گروه هایی چون متالیکا یا مگادث که معادل گرانجش آن زمان نیروانا و یا پاپ پانکش گرین دی ، این ها خیلی آکوردهای ساده ای داشتند اما متالیکا می بینی که وسطش دو جمله 8/5 می زد و یا مدلاسیون عجیب و غریبی داشت و از یک مد می رفت به مد دیگرو این خوب برای ما هم یک پزی بود که موسیقی فاخری گوش می دادیم و می نواختیم

آن زمان وقتی به ایران سفر می کردی و فضای ایران را بدون شک در مقایسه با فضای انگلستان برای اجرای موسیقی بسته تر می دیدی، آیا هیچ پیش آمد که با محدودیت هایی به طور مستقیم روبرو بشوی؟



بله.  اولین دفعه ای که با حمزه در تالاری در دانشگاه هنردانشگاه آزاد، اجرا داشتیم والان که فکرش را می کنم خیلی فرصت بزرگی در زندگی ام بوده، چون با نوازندگانی کار می کردم که آن زمان سطحشان خیلی از من بالاتر بود و شاید به دلیل اطمینان خاطری که حمزه به من داشت که نمی دانم به دلیل ارتباط خانوادگی مان بود یا هر دلیل دیگری که همیشه مشوق من بود و همیشه می گفت:" حس موسیقاییت قوی است و هرچند که زیاد تکنیک کار نکرده باشی و راه و رسمی نداشته باشی ولی می توانی ریتم را نگه داری و احساس ات در اجرا قوی است" ،همراه آن ها روی استیج رفتم و در یک اجرا که بیس می زدم از سر اولین ریف که شروع کردم، آنقدر با عادت نوازندگی در انگلستان، با جنب و جوش و با جهش شروع به نواختن کردم که یک نفر از کادر مدیریت دانشگاه وسط اجرا روی استیج آمد و درِ گوشم به من هشدار داد که متین باش!



البته برایم چیز عجیب و غریبی نبود چون آن زمان برای تمرین ها هم که می رفتیم و می خواستیم با خودمان ساز حمل کنیم ،گیتار را پشت ماشین می گذاشتیم و رویش هم کلی کت و لباس می انداختیم تا کسی نبیند ،انگار که داری جنس قاچاق حمل می کنی!
آن زمان من اگرروی صحنه  یک تکان به خودم می دادم فورا می آمدند و هشدار می داند.در حالیکه حالانوازندگان دختر و پسردر ایران، کنار هم روی صحنه ساز می نوازند .برای مثال سال گذشته سفری به ایران داشتم و برای تماشای یک فستیوال موسیقی  به فرهنگ سرای نیاوران رفته بودم ،به نظرم اجرایشان بر روی صحنه از لحاظ شور و هیجان و حرکت و از طرفی جیغ و داد طرفدارانشان چیزی از اجراهای راک لندن کم نداشت!

برای همین برایم عجیب است که بعضی ها می گویند فضای امروز اجرای موسیقی در ایران فضای بسته ایست، شاید چون که با فضای اجراهای گذشته آشنا نیستند یا بخاطر ندارند. البته ناحیه به ناحیه و شهر به شهر فرق میکنه و تجربه‌ی من مربوط به شهر تهران است.

می شود در رابطه با این فستیوال کمی بیشتر توضیح بدهی؟

فستیوال موسیقی تلفیقی بود به نام ‘هفته‌ی موسیقی تلفیقی تهران’و اولین گروه هم گروه دارا دارایی بود که از جملهء  نوازندگان آن اجرا، حمزه یگانه، ابراهیم علوی  و  رضا کولغانی که به قول خودشان او را رضا از جزیره خطاب می کردند،بودند و همین افراد حالا در پروژهء داماهی با حمزه همکاری دارند.
گروهی با نام گروه کامنت  هم حضور داشت که بسیار مردمی بودند و همه ترانه هایشان را می شناختند و همراهشان می خواندند.
البته من بازهم به گذشته خرده نمی گیرم.به نظرم هر دورانی عرف خودش را دارد و آن زمان هم که به من می گفتند ثابت بایست و تکان نخور و ساز بزن ، من آن را می پذیرفتم

فکر می کنی اگر آن زمان روی استیج حرکت می داشتی ،چه اتفاقی می افتاد وچرا با جنب و جوش و حرکت بر روی استیج به شدت مخالفت می شده است؟
نمی دانم. شایدبرای جامعهء آن زمان ایران از لحاظ بصری نوعی گرایش به فرهنگ بیگانه را نشان می داده است،مثل چیزی که برای عرف جامعهء ان دوران زیاد شناخته شده نباشد.

وقتی برگشتی انگلستان در همان سنین نوجوانی ،دوباره موسیقی را ادامه دادی؟

بله .این بار همان ۱۷-۱۸ساله بودم که گروه خودم را درست کردم به نام سیکاتریس و خودم خوانندهء اصلی گروه بودم.هرچند که خوانندگی ام هنوز هم ضعیف است اما آن موقع دیگر فوق العا ده ضعیف بود
می خندد و ادامه می دهد، یک بند چهار نفری بودیم که من به غیر از خوانندگی ریتم گیتار هم می زدم و یک نوازندهء لیدگیتار ، یک نوازندهء بیس و یک درامر داشتیم.ابتدا با بازخوانی آهنگ های متالیکا شروع کردیم و بعد از آن آهنگ های خودمان را که در سبک متال بود اجرا می کردیم. با این حال سبک گروه خیلی سریع رفت به سمت نیو متال و رپ متال
موقعیت بندتان در چه حد بود ؟ آیا هیچ پیش آمد که آثارتان از شبکه های رادیویی محلی پخش بشود؟
نه. در بهترین حالت همین بود که در ناحیهء جنوب لندن در پاب های محلی و برای  هم مدرسه ای هایمان که حالا طرفدارمان شده بودند اجراهایی داشته باشیم

موضوعات ترانه هایتان چه بود و آیا ترانه ای داشتی که تحت تاثیر فضای ایران نوشته باشی؟

موضوعات ترانه ها بیشتر مسائل روحی و روانی بودند و آن هم بدون شک به تقلید از متالیکا و در رابطه با ترانه ای که تحت تاثیر فضای ایران نوشته باشم، بله ترانه ای داشتم به نام فادر لند (سرزمین پدری)که یه جورایی خطاب به مردم غیر ایرانی بود و عطشی که نسبت به نفت اون سرزمین دارند و شاید بهتره بگم در اون سن 16 سالگی در همین حد از سیاست می فهمیدم.

 برخورد مردم بومی  آن زمان با شخصی مثل تو که یک خارجی تلقی می شد، چگونه بود؟
در ناحیه ای که ما زندگی می کردیم، خوب عموما انگلیسی نشین بود و خیلی کم خارجی وجود داشت. توی دبستان وحتی دبیرستان خیلی نژاد پرستی پر رنگ بود و هنوز هم تا حدود زیادی هست.
توی حیاط مدرسه گاها زمان بازی فوتبال با فحش و بد وبیراه مرا صدا می زدند، یاعباراتی مثل اینکه برو همون کشوری که ازش اومدی و بیشتر چون خارجی های اون ناحیه پاکستانی بودند کلمهء پَکی رو با حالت تحقیر آمیز به هرکسی که خارجی بود نسبت می دادند
 چه حسی داشتی که برای مردم محل زندگیت در سن نوجوانی یک بیگانه بودی و با این حال دوست داشتی که در اون فضا هم زندگی کنی



 انتخاب موسیقی راک و متال که فضای غالبش سبب می شود که از اکثریت گریز داشته باشی و یک تفکر اقلیتی داشته باشی کمک می کرد که من در آن فضای موسیقایی احساس راحتی داشته باشم.

یعنی ممکن هست که این یکی از علت هایی باشه که تو به این نوع از موسیقی گرایش پیدا کردی؟

فکر می کنم اولش که این موسیقی برام عزیز شد این مسائل هنوز آنقدر مهم نبودند.اون حس و قدرت این نوع از موسیقی خیلی بیشتر برایم گیرایی و جذابیت داشت.اما باید بگم که این کمک کرد که از لحاظ فرهنگی و اجتماعی خودم را بیشتر عضو این فرهنگ بدانم.می دانستم که توی این فضا همهء گرایشات دگرگونه هستند . یعنی چه یک فرد گرایش سیاسی دیگری داشت یا گرایش عقیدتی دیگری، در یک چنین فضای موسیقایی قدرت پذیرش اش نسبت به عموم مردم انگلیس آن زمان، بیشتر بود.
تو دریک خانوادهء سنتی ایرانی بزرگ شدی و از طرفی تحت تعالیم مدرسهء مسیحی کلیسای انگلستان بودی ،به عبارتی از طرفی تحت تاثیر موسیقی مناسبات اعتقادی اسلامی از جمله موسیقی عاشورایی بودی و از طرفی تحت تاثیر موسیقی کلیسا.
این روزها آنچه خصوصا در پوشش تو پیداست این است که خیلی سعی داری سبک و سیاق خودت را آنهم بیشتر تحت تاثیر پوشش های سنتی و مذهبی ایران و اسلام داشته باشی.

 کمی از فضای اعتقادی که درآن بزرگ شدی برایم بگو

یادم هست که وقتی پدرم مرا برای ثبت نام مدرسه بردند، یکی از مسئولین مدرسه به پدرم گفت که : شما مسلمان هستید و اینجا یک مدرسهء مسیحی هست و شاگردان باید تحت تعلیم انجیل قرار بگیرند و همچنین کلاس های درس مذهبی برگزار می شود .و پدرم در پاسخ گفتند که :" اگر تعالیم خداپرستی باشد ،همه اش برای ما عزیز است، حالا این راهم بخواند"
البته مدرسهء مذهبی اسلامی هم بود که از لحاظ شهریه خیلی برای ما هزینه اش سنگین بود و آنقدر اقلیت پاکستانی آن زیاد بودند که بیشتر درس ها به زبان اردو یا عربی تدریس می شدو آنقدر جذاب به نظر نمی رسید که من در آنجا تحصیل کنم ،خصوصا که خیلی از اجتماع فاصله می گرفتم



دبیرستان تمام می شود و تو همچنان همان بند موسیقی را داری؟

بله ،چهارسالی را با همین بند بودم ،از 16 سالگی تا 20 سالگی و آن زمان همیشه رویایم داشتن بندی انگلیسی زبان و شناخته شده بود و شایدآیندهء فعالیت موسیقایی ام را به شکلی که امروز درجریان است ،نمی دیدم.
پس از دبیرستان به تحصیل در رشتهء مهندسی عمران پرداختم و همزمان فعالیت موسیقایی ام را نیز ادامه دادم و از آنجا که رفته رفته به رپ-متال که پیامهای اجتماعی قوی تری داشت و حس ضرب آهنگ هایش نیز قوی تر بود، بیشترعلاقمند شدم شکل گروهمان هم عوض شد. با گذرزمان به اربن میوزیک و پس از آن بیشتر به هیپ هاپ علاقه پیدا کردم و به همراه یکی از دوستانم به نام لیی، این فضا را بیشتر در موسیقی ام پرورش دادم. به نرم افزارهای موسیقی علاقمند شده بودم و همان زمان در سفری به ایران یک سه تار تهیه کردم تا به موسیقی ام رنگ و حال ایرانی بدهم.و کم کم مسئلهء هویت در موسیقی برای من که تا آن زمان بیشتر موسیقی غربی کار کرده بودم،  پر رنگ تر شد.
وقتی بیشتر روی تولید موسیقی و به عنوان پرودیوسر کار کردم تحت تاثیر گذشته ای که همیشه در آن یک خارجی و بیگانه محسوب می شدم ،عنوان امین خارجی را برای خود انتخاب کردم.
تحت تاثیر رپ خوان های آمریکای لاتین احساس می کردم باید حس غرور نسبت به ملیتم را در کارهایم بیشتر وارد کنم.ظاهرم،لباس پوشیدنم، موسیقی ام، همه... و همان زمان بود که رفتم به سراغ باز تولید ترانه های کوچه بازاری فارسی با فضای هیپ هاپ.

هیچگاه به دنبال موسیقی هنری ایرانی نبوده ام، شاید خیلی کلی گویی باشد اما ریشهء موسیقی هنری دربار بوده است و سلایق درباریان قاجاری که حالا موسیقی ردیف و غیره هم منشاء شان موسیقی دان هایی بوده اند که بیشتر در دربار شناخته شده بوده اند.منظورم این است که این موسیقی متعلق به  خواص اهل هنر،و سلیقه و سیاق آنها بوده است و نه سبک و سیاق تودهء مردم ایران .

و البته این بحثی مفصل است که ترجیح می دهم اینجا زیاد به آن نپردازم.اما به طور کلی موسیقی هنری یا همان موسیقی اصیل ایرانی مربوط به هیچ مناسبتی نیست.شما می آیی روی استیج می نشینی و می گویی مرا تماشا کن، این هنر من است. در حالیکه آنچه من در تلاش هستم تا در پروژه های موسیقایی ام از جمله پروژهء عجم به آن بپردازم ،موسیقی مردمی،موسیقی کار،موسیقی مناسبات و رسوم و آئین‌های ملی، مذهبی و عقیدتی مردم ایران است که این نوع موسیقی جزئی از زندگی مردم است که شاید خیلی ساده تر و حتی گاهاً از لحاظ تکنیک خیلی ضعیف تر باشد ولی مجریان این موسیقی تودهء مردم ایران هستند و نه خواص اهل هنر، همین برای من آن را جذاب تر کرده و در اولین جستجوها،چالشم یافتن هویت خویش در چنین موسیقی هایی بوده است. چیزی که امروز بیشتر در کارهایم و پروژه های مختلفی که با هنرمندان مختلف کار می کنم مد نظرم هست، پیدایش یک سبک امروزی ایرانیست که از دل خود موسیقی ایرانی بیرون بیاد و نه اینکه عناوینی مثل راک ایرانی،رپ ایرانی و غیره بخواهیم براش بگذاریم.
وقتی اینجا ازمن می پرسند که سبک موسیقی ام چه هست ،با عنوان
IRANIAN ROOTS MUSIC
معرفی اش می کنم و این سبکی بوده که در پروژهء سیمرغ و بعدها در پروژهء عجم ادامه پیدا کرده و خودش را پرورش داده.


آیا هیچگاه به همراه سیمرغ یا عجم در ایران اجرایی داشته ای؟
خیر، تنها کارمشترکی که در ایران داشتم ،همراهی با سروش لشگری(هیچ کس)، که از رپ خوانی اش خیلی خوشم می آمد،  در آلبوم جنگل آسفالتِ وی  در سال 2006  بود. سروش   در رپ خوانی هایش فرهنگ ایرانی خودش را برای ارائهء فرهنگی بیگانه زیر پا نمی گذارد و سعی نمی کند خودش را درغالب فرهنگی دیگر ارائه بدهد



لطفا درپایان اسامی هنرمندانی را که تا کنون با آنها همکاری داشته ای و نام آلبوم هایی را که منتشر کرده ای و یا در دست تولید داری  ،برایم ذکر کن  
آلبوم شخصی:
آلبوم امین خارجی( ۲۰۰۳/۲۰۰۴)
آلبوم‌ گروه عجم:
رقص مردونه (۲۰۱۰)
آلبوم جدید در حال حاضر دردست تولید است  وامیدوارم که تا اوائل پاییز ۲۰۱۵ منتشر بشود
تک آهنگ:
نوروزخوانی (۲۰۱۱)، بشکن (۲۰۱۱)، اومدم (۲۰۱۲)، بایرام (۲۰۱۴)، گل ایران (۲۰۱۴)، زغالچی (۲۰۱۵)
: همکاری های ضبط شده
قطعه‌ی "کاروان ساکن" با ارکسر سمفونیک بی‌بی‌سی در "هفته‌ی ایران" در رادیو بی‌بی‌سی (۲۰۰۶)
آهنگهای "دیده و دل" و "وطن‌ پرست" در آلبوم "جنگل آسفالت" هیچ‌کس (۲۰۰۶)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر